کلام خام
شنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۰۳ ب.ظ
در اول هر سخن بود خدای نامی
این نام بیاور که شَوی به آن گرامی
از عیب عجالت بسی من گله مندم
کز یاد ببرده نیاز است به سلامی
حرفی ز کمان این زبان رهاندم افسوس
در گفته ی من نباشد ایت ز مرامی
در درک جهان مانده ام و باز بگویم
حدسی و گمانی که رسد از پی خامی
من کهتر از آنم که بخواهم بنویسم
اما چه کنم دلخوشم به چند کلامی
برگفته ی خود نظر کنم پرسشم این است
کز کثرت و کاهی به کدام سوی بامی
با پوچی خاطر مکن اهنگ تکلم
با مهر خموش پاس دار احترامی
کم صحبتی ام را نپندار به گنگی
چون کثرت گفتار بود ورطه و دامی
۹۹/۰۳/۱۷